عکسهای زلزله مامانی
خب گلم اینم عکسای چهارشنبه سوری و بعدش که مریض شدی گلم چقدر بی حال و کسل بود الان خدارو شکر عشق من حالش خوبه آرمانی خیلی شیطون و خرابکار شدی الان چنتا از خرابکاریاتو مینویسم تا بزرگ شدی بخونی و ببینی چقدر مامانی رو اذیت کردی اول اینکه چند شب پیش نصف شب از خواب بیدار شدی رفتی سراغ تنگ ماهی بیچاره بدبخت شربت آلبالو رو از یخچال در اوردی ریختی رو ماهی و یه قاشق اوردی ماهی و اب و شربتو بهم زدی خدارو شکر ماهیه زنده موند این از اولی دومیش اینکه رفتی سراغ آجیلها جاشو پیدا کردی و همشو ریختی کف پذیرایی یه صحنه ای که هم منو عصبانی کرد...
نویسنده :
مامانی
20:42