سفرنامه شمال1
آرمانی مامان توی 11 ماه چهار بار مسافرت رفت الهی قربونت برم پسرم همش اهل تفریح و گردشه جمعه 28 پرواز اهواز به رشت داشتیم ساعت 4 آماده شدم آرمانی رو آماده کردم همه وسایل و لباساتو جمع کردم با مکافات چند دست لباس گرم برات خریدم پیدا نمیشد آخه اهواز هنوز هوا گرمه خلاصه آماده شدیم و باباجون (بابای من) و خاله ابی مارو به فرودگاه بردن ساعت 5 فرودگاه بودیم ساعت پرواز 6:45 بود که اعلام کردن پرواز با تاخیر انجام میشه به علت بدی هوا همه تعجب کردن آخه هوا خوب بود نه خاک بود نه بارون به ناچار صبر کردیم بابا مازیار خیلی ناراحت بود استرس داشت پرواز کنسل بشه آخه 8 ماه بود شمال نرفته بود تا ساعت 10 شب بلا تکلیف...
نویسنده :
مامانی
17:43