عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

نفس ماما

نه ماهگیت مبارک

گل مامان ٩ ماهت تمام شد و پا توی ماه دهم گذاشتی الهی قربونت برم که چه قدر شیطون شدی نمیشه یک ثانیه چشم ازت بردارم چهار شنبه بردمت خانه بهداشت وزنت ٩٣٠٠ قدت ٧٧ دور سرت ٤٥ بود خداروشکر دیروز  هم با خاله ابی و مامان جون رفتیم خونمون آماده شده اسباب کشی کردیم مامان جون و خاله اومدن  کمکم  خدااااااااااا چه قدر سخته تا بخوام جا بیفتم آخه نفس ماما تو نمیزاری کاری بکنم همش میخایی بری چهار دست و پا نمیشه که یه چی میخوری کار دستم میدی وقتی هم میدمت دست مامان جونی یا خاله باز گریه میکنی میخایی بیایی بغلم اصلا به هیچ کاری نمیرسم گلممم ماشالله خیلی همکاری میکنی امروز توی تختت نشسته بودی مامانی و خاله هم داشتن اتاقت رو مرتب میکر...
21 شهريور 1391

8/6/91 سومین مرواریدت مبارک

گل مامانی چند روزی میشه واقعا به تمام معنا بد اخلاق شدی لجبازی میکنی همش نق نق نق گریه میکنی دستو پاتو محکم فشار میدی سرخ میشی داد میزنی انگار از چیزی عصبی هستی من خیلی ناراحت میشم اینجوری میبینمت   دو روز پیش دندون بالاییت دیدم درومده همش به خودم میگم این بد اخلاقیت شاید برای دندونت بوده خداکنه اینجور باشه اما موقع پوشک و لباس عوض کردن بازم داد بیداد گریه خودتو میکوبی به زمین دندوناتو به هم میکشی از حرص آخه من چی کار کنم این اخلاق بدتو ترک کنی هر چیزی رو بخوایی و به دست نیاری گریه میکنی هرچی من و خاله ها بابابزرگ برات اسباب بازی خریدیم میندازی اینور اونور همش میخوای سیمم برق رو بگیری یا سوار جارو برقی بشی یا دستگاه کنت...
10 شهريور 1391

عکسهای جدید گل پسرم

دیروز خیلی اذیت کردی دیگه مامانی گفت ببریمت تا بوستان نزدیک خونه مامانی کلا وقتی میری بیرون ساکت  آروم میشی تا برگردیم خونه داد و بیداد راه میندازی همه وسایلت که ماهشهره برا اینکه اینجا راحت ببرمت بیرون خاله الی یه کالسکه سبک برات خریده کار منو مامانی رو راحت کرده ماشالله سنگین شدی نمیتونم زاد بغلت کنم عزیزممممممممم هربار با کالسکه میری بیرون عادت کردی کج  بشینی اصلا درست نمیشینی هم تو کالسکه اولیت هم تو این یکی نمیدونم چرا کج میشینی پاهاتم میبری بالا هرکی میبینه میخنده هی پاتو میارم پایین بی فایدس دوباره میبری بالا کج میشی ...
7 شهريور 1391

شیطون مامانی

گل من عاشقتم خیلیشیطون و بازیگوش شدی مرتب باید از زیر مبل و میز بکشمت بیرون کلی اسباب بازی فکری مخصوص سنت برات خریدم اما عشقت به موبایل دمپایی دستگاه کنترل سیم برق تیوپ کرم هست بابا بزرگ و خاله هات مرتب برات اسباب بازی میخرن اما عاشق چیزایی دیگه هستی مخصوصا عاشق پاره کردن کاغذی ذوق میکنی گلمممم این روزا قشنگ بابا ماما دد ننه رو تلفظ میکنی منم عاشق صدای نازتم عسلمممم وقتی هم صذات میکنیم میگیم آرمان سلام دست کوچولوی نازت رو میاری جلو و دست میدی اینو خاله الهام یادت داد قشنگممممممممممم وقتی میگیم آرمان دس دسی زودی دست میزنی ذوق میکنی با بعد خوردن غذا برا خودت دست میزنی عاشقققققق خودتو کارهای بامزتم مامانی جدیدا هم عادت کردی وقتی ب...
5 شهريور 1391

91/5/17اولین سینه خیز رفتن آرمان

سلام عسل مامان الهی که مامان فدات بشه هرچی از شیطنتت بگم کم گفتم الان نزدیک به یک هفته میشه سینه خیز میری اونم در حد تیم ملی من که حریفت نمیشم مامانی تا میخوام جلوت رو بگیرم چیزی نشکونی دادو بیداد میکنی عصبانی میشی چند روزی هم میشه مبل رو میگیری و بلند میشی و چند قدم به چپ و راست  میری گلم روز به روز داری شیرینتر میشی میدونم یه روزی میرسه دلم برا این روزهای قشنگ تنگ میشه عزیز دلممممممممم جدیدا هم غذاهایی که برات درست میکنم رو کم میخوری علاقه زیاد به غذای ما داری خدا نکنه ببینی دارم چیزی میخورم روزگارمو سیاه میکنی چند روز پیش هم با دستگاه کنترل تلوزیون زدی تو صورتم یک ساعت تمام از بینیم خون میومد اخه تو چرا انقدر منو میزنییی...
22 مرداد 1391

هشت ماهگیت مبارک عشق من

  پسر عزیزم آرمان خدا رو به خاطر وجود تو و پدر مهربونت شکر می کنم عزیز دلم هشت ماه از روز قشنگ به دنیا اومدن تو می گذره و من روز به روز بیشتر عاشق تو و مهربونیهات میشم پسر خوبم ماشالا تو الان به خوبی سینه خیز و کل خونه رو غلت میزنی میری و وسایل خونه رو میگیری و می ایستی کلمه های بابا و مامان و دد و نه نه رو به خوبی می گی وقتی بهت میگم بیا میای پیش مامان و وقتی می گم نه کاملا متوجه می شی با اسباب بازی هات بازی می کنی اما بیشتر از اونا به وسایل خونه مثل کنترل تلویزیون و مجله ها و دمپایی ها و البته موبایل ها علاقه مندی! گردش و تفریح مخصوصا ماشین سواری خیلی دوست داری   غذا خوردن رو زیاد دوست داری که ا...
15 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد