عکسهای مسافرت نوروز و 16 ماهگی
سلام قشنگم الان که دارم مینویسم لالا کردی امروز صبح زود بیدارت کردم اخه نوبت دندانپزشکی داشتم باید
همراه خودم میبردمت کسی نبود ازت نگه داری کنه برا همین اذیت شدی گلم ببخشید الانم تا خوابیدی عکسهای
سفرمون رو بزارم البته زیاد عکس نگرفتیم اخه هوا سرد بود شما هم همش مریض بودی و بیرون نرفتیم فقط یکی
دوبار رفتیم بیررون عید خوبی نبود حالم حسابی گرفته شدددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
عکسای سفره هفت سین هم الان ندارم خونه بابا بزرگ هستن اونارو انشالله بعدا میزارم
اینجا تو فرودگاه همش گریه میکردی حالت بد بود نزاشتی یه عکس خوشگل با هفت سین بندازی
اینجا هم ازخواب بیدار شدی یه راست رفتی سراغ پاکت پفک منو باش فکردم جای امنی گذاشتم
آرمان و عمو کوچیکه
اینجا هم روی مبل خوابش برده نفس من
آرمان و آوینا همسایه خونه مامان جون که خیلی آوینا رو دوست داری فقط برا اون بوس میفرستی
هرچی ظرف بود دیشب ریختی کف آشپزخونه گذاشتی من داد و بیداد کنمممم