نوزده ماهگیت مبارک
عسلم نوزده ماهگیت مبارک ماشالله شیطون شدی خیلی بعضی شبا که از دست کارات گریه میکنم دیر میخوابی اذیت میکنی باید بدوم دنبالت تا غذا بخوری خلاصه حسابی من رو اذییت کردی خیلی هم وابسته شدی هیچ جا نمیتونم برم همش باید جلو چشم پسرم باشم به اندازه که شیطون شدی شیرین هم شدی مرتب میایی میگی ماما ماما منم میگم جان جانم میایی محکم منو میبوسی کلا این روزا همه رو خیلی میبوسی مخصوصا وقتی چیزی بخوایی برات انجام بدیم یا ببینی کسی داره چیزی میخوره میایی میبوسیش تا بهت بدن بخوری یه سیاستی داری ای شیطون تا ببینی کسی خوابیده انگشتت رو میزاری رو دهنت میگی هیس هیس یعنی همه ساکت باشیم وقتی باباجون بابا من میاد از سر کار دستش رو میگیری میگی رو کدوم مبل بشینه یا موقع نهار و شام خوردن وقتی خونه بابا جون باشیم خاله ها رو صدا میزنی به به یعنی خاله بهار یل یعنی خاله یلدا خلاصه بگم از عسل شیرینتر شدی گلم تا ببینی دارم گریه میکنم میری دستمال کاغذی میاری که اشکام پاک کنم قربونت برمممم که چه قدر مهربونی این روزا به عروسکات شیر میدی لباسات رو میزنی بالا بعد بهشون شیر میدی و میگی هیس هیس یعنی داری میخوابونیش عاشق کاراتم بخداااااا گلم به خاطر انگشت شصت دست چپت سه بار دکتر بردمت همه گفتن باید عمل بشی امروز دوشنبه صبح نوبت عمل داشتی اما نبردمت نمیتونم تحمل کنم که بخوان بیهوشت کنن واقعا میمیرم بخوان عملت کنن فعلا همینجور دست نگه داشتم تا بزرگتر بشی ببینم چه کار میشه کرد عزیزم این اتفاق هم به خاطر شیطنتته کار دست خودت دادی راستی ١٤ تیر سالگرد عقد منو بابا بود من الان دوهفته میشه خونه خودمون نیستیم خونه باباجون اینا هستیم برا همین نشد کیک بخرم و با بابا مازیار سالگرد عقدمونو جشن بگیریم بابا سرکار بود برا همین دوروز زودتر اومد و شام منو شما و بابایی رفتیم بیرون که خیلی هم خوش گذشت اینم به خاطر سالگرد عقدمون بود
اینم چنتا عکس از شیطنت ارمان گلی بزارم
اینجا من و شما رفتیم شرکت به خاله الی سر بزنیم که یهو دیدیم رفتی رو میز
اینجا هم با بابا رضا بردیمت پارک کلی حال کردی