عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

نفس ماما

13 ماهگی

1391/11/21 7:44
نویسنده : مامانی
426 بازدید
اشتراک گذاری

گلم من به خاطر اینکه خونمون هنوز مشکل اینترنت داریم نمیتونم به موقع بیام پست بزارم و برا همین پست ١٣ ماهگیت رو با تاخیر دارم مینویسم البته کمی هم سرم شلوغ بود به خاطر اینکه داشتم کارای جشن تولدت رو انجام میدادم  ماشالله خیلی فضول و شیطون شدی غیر قابل کنترل شدی مادر خونه خودمون بهتری آرومتری اما وقتی میاییم خونه بابا جون خیلی شیطوونتر میشی همه چیز رو میخوایی خراب کنی شبا دیر میخابی صبحها زود بیدار میشی تمام مجسمه هایی مامان جونی رو شکوندی من و مامان جون رفته بودیم بیرون بعد دوساعت اومدیم خونه دیدیم گلدون گرون قیمت مامانی رو شکوندی با اینکه مامانی گلدون رو قایم کرد پشت مبلا که نبینی اما اخرش پیداش کردی شیطون بلا تو ١٣ ماهگیت هم چند بار دکتر بردمت اول به خاطر سرما خوردگیت رفتیم آبادان سالگرد پدر بزرگ من بود یکم هوا سرد بود اومدی تو حیاط خونه بابابزرگ فرداییش سرما خوردی و من هم شدیدا از سرما خوردگیت میترسم اخه دارو نمیخوری دکتر ٣ تا امپول برات نوشت  وای بمیرم برات مادر همچنان موقع تزریق گریه کردی که دلم کباب شد اما ناچار بودیم برای بهتر شدنت لازم بود دکتر گفت گلوت خیلی التهاب داره یه هفته ده روز طول کشید تا گل پسر مامان خوب شد بعد دو هفته هم به اسهال استفراغ افتادی بی تابی میکردی گریه میکردی بهونه گیر شده بودی همه میگفتن به خاطر دندونات هستش اما دکتر که بردمت معلوم شد ویروس ناخوانده ایی جا خوش کرده تو دلت و پسر گلم رو به این روز و حال در اورده که با خوردن داروهات و مراقبتهای من و بابایی و مامان جون خدارو شکر بهتر شدی اما کمی وزن کم کردی چونکه خیلی بی اشتها شده بودی قند عسلممممممممم انشالله هیچ وقت دیگه مریض نشی مامان جونی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد