عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

نفس ماما

دومین مسافرت گل مامان 13/2/1391

1391/4/9 1:52
نویسنده : مامانی
466 بازدید
اشتراک گذاری

قرار شد منو گل پسرم همراه بابابزرگ و عزیز و خاله های گلت بریم تهران خونه عمه جون 13 اردیبهشت حرکت کردم و 14 صبح رسیدیم خونه عمه من بر حسب اینکه اینجا الان هوا گرمه لباسهای آستین حلقه و آستین کوتاه برات بردم اما تهران هوا خنک بود و شبها سرد میشد و عزیز اجازه نمیداد ببریمت بیرون تا اینکه رفتم با خاله و عزیز برات کلی لباس خریدیم یه شب که تصمیم گرفتیم بریم فرحزاد اونجا خیلی سرد شد هوا دیگه تندو سریع شام خوردیم و به خاطر پسر گلم زودی برگشتیم خونه که سرما نخوری گلممم خدارو شکر سرما نخوردی اما آب به آب شدی یکم بیتابی میکردی تا شنبه تهران بودیم چند بار رفتم مانتو بخرم خرید کنم خیلی تو بازار اذیت کردی عزیز قبل سفر میگفت کالسکه لازم نیست ببریم اما تو بازار همش میگفت کاشکی کالسکه رو می اوردیم خیلی نق نق میزدی گریه میکردی آغوشیتم که نیورده بودم خاله رفت برات یه آغوشی خرید بازم راحت تر میشد بغلت کرد اما بعد نیم ساعت سرو صدات بالا میرفت و مجبور میشدیم برگردیم خونه 16 اردیبهشت هم که شنبه بود 5 ماهگیت تموم شد و رفتی تو 6 ماه همون روز حرکت کردیم رفتیم قم خونه عمه جون خیلی قم خوش گذشت یه شب با عمه ها و محمد علی و عمو سعید رفتیم مهتاب شام خیلی خوب بود بابایی همه رو دعوت کرده بود تو همش لالا کرده بودی برا همین راحت تونستیم شام بخوریم فرداش رفتیم رنگین کمان من و علی و خاله ها و باب بزرگ رفتیم ماشین تصادفی سوار شدیم خواستم بزارمت رو پام کیف کنی اما خوابت برد به ناچار گذاشتم بغل عزیز اما به ما خیلیی خوش گذشت انشالله بزرگتر که شدی میارمت تنهایی سوار بشی کیف کنی گلممممممم چند روز قم بودیم و 18 برگشتیم به جنوب سفر خیلی خوبی بود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد