عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

نفس ماما

عاشقتمممممم

1391/5/2 2:25
نویسنده : مامانی
388 بازدید
اشتراک گذاری

بابا جون رفته بود دکتر برای دستش خیلی درد میکنه و یکمی دیر کرد و هنگامی که برگشت خونه دیدیم یه آقا ببر خوشگل برا آرمانی خریده که سوارش بشی و کیف کنیniniweblog.comاما بیشتر از همه من کیف کردم نیشخند

خیلی وقته خودم میخواستم بخرم برات اما وقت نمیکنم برم بیرون مخصوصا تو این هوای گرم ٥٨ درجه آدم کباب میشه niniweblog.com

خیلی با آقا ببره ذوق کردی یکمی سواریت دادم بعدش همش میخوایی خودتو بندازی پایین این روزا یاد گرفتی

از مبل از تخت یا صندلی و هر چی که ارتفاع داشت باشه خودتو مندازی پایین و من محکم میگیرمت شیطون منniniweblog.com

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مروا مامی پویان
2 مرداد 91 3:14
دست بابایی جونه مهربونش درد نکنه مواظب گل پسر باش زیر مبل ها سعی کن بالش بزاری ببوسش از ظرف من
همیشه آبی
2 مرداد 91 10:50
وای ماشاا.....به آقا آرمان چه بزرگ شده... احلام جون...خوبی؟....من کار روی پایان نامم رو شروع کردم برا همین خیلی کم میام نت.....دلم برات تنگ شده...چقدم زمان زود میگذره
مامان سامیار
2 مرداد 91 14:22
آرمان جون خاله میذاری منم سوارشم خوش بحالت دست باباجون دردنکنه خیلی خوشمله
منا (مامان سودا)
3 مرداد 91 1:09
ای جاااااااااااااااانم چقدر دامادم بزرگ شده بزار اول یه بوس محمک از لپات بکنم دست بابا جون هم درد نکنه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد